به نام خدا
به ترف کتابفروشی ((خانه فرهنگ)) رفتیم.کتاب فروش مردی پنجاه ساله وبسیارخوش اخلاق ومحربان بود.ما بچه ها اورادوست داشتیم.به کتابفروشی که رسیدیم ،ایستادیم واز پشت شیشه،کتابهارا که خیلی منضم وخوش نما ،چیده شده بودند،تماشا کردیم.
گاهی به اسم کتابها وگاهی به تسویر روی جلد آنها خیره میشدیم وآنهارا به همدیگر ،نشان میدادیم.
در همان لحضه،آقای فرهنگ صاحب کتاب فروشی، بیرون آمد.
تسور کنید میخاهید حرفهای بسیارمحم وارزشمندی را در چند جمله بگویید . انتخاب این جمله ها نیازمند تفکر وحنر مندی فراوان است.
به خسوص اگر بخواهیم آنهارا موضون وزیبا بگویید .
هرکشوری برای اینکه پیشرفت کند نیاز مند همکاری ،از خود گزشتگی وایثاراست .
اکنون سرود کشورمان را یک بار دیگر بخوانید ومهم ترین کلمه های آن را کنار هم بگذارید.
دویست سال بود که کورش ،سلسله ی هخامنشی را در ایران بنیان نهاده بود .
دویست سال بود که کشور ما نیرومند ترین کشور جهان به شمار میرفت.
تخت جمشید باعضمت وشکوه خیره کننده اش،مرکز فرمانروایی این سرزمین پهناور بود.
در میان این همه شکوه وجلال ،ناگاه تاخت وتازی سحمگین از سوی باختر ،آغاز، گشت.
اسکندر که مردی شهرت طلب وجنگجو بود، از مقدونیه با لشکری انبوه، به سوی کشور ما،ایران، حجوم آورد.