آزمون توحید دارویِ دردها به صورت دیجی فرم

سلام رفقا🖐🏼

وقت بخیر

💠 آزمون پایان کتاب توحیددارویِ‌دردها

💠 مدت آزمون: 60 دقیقه

💠 نوع آزمون: تشریحی (5سوال)

💠 امتیاز ازمون: 50💎

💠 تعداد دفعات شرکت در آزمون: هر فرد، یک نوبت

💠 مراجعه به کتاب یا سایر منابع و همفکری شرعا صحیح و جایز نمی‌باشد.

پیروزباشید🏆

استفاده از اپلیکیشن ها و پیامرسان ها، پاسخ به تماس ها و استفاده از کلید های پایین موبایل مجاز نیست

زمان تکمیل این آزمون 60 دقیقه میباشد

مرحله بعد

نام و نام خانوادگی خود را وارد نمایید *

تایید

کد ملی خود را وارد نمایید *

تایید

شماره موبایل خود را وارد نمایید *

تایید

١. خداوند در آیه ی ۱۵۸ سوره ی بقره میفرماد که:

" إنَّ‌‌الْقُــوَّةَ لِلّٰــهِ‌جَمیــعاً" یعنی چی؟!

یعنی "تماااام قدرت متعلق به خداوند است"

خب رو حرف خدا نمیتونیم حرف بزنیم که.. قطعا حرفش درسته! همه ی همه ی قدرت واسه خداس... اما خب منم یه قدرتی دارم.. تو هم یه توانی داری.. پس این قدرت و توان من و تو چیه؟!

تایید

٢. بچه که بود با هیچکس دوست نمیشد...

عصبی ، افسرده ، مغرور و متکبر

حالا هم دیگه نزدیکِ سنِ نوجوونی بود

اصلا کسی جرئت نمیکرد بهش نزدیک بشه

برادر بزرگترش نگرانش بود و دوست داشت در برطرف کردن این صفات بهش کمک کنه

تا اینکه یه کتاب درباره توحید بهش هدیه داد...

به نظرت چرا برادر بزرگترش خواسته اونو با توحیــد آشنا کنه؟!

تایید

٣. معنای توحید رو فهمیدیم و دونستیم که انواعی داره... مهم ترین نوع توحید، توحید ذاتیه... توضیحش بده و بگو بر چه اساسی اثبات میکنیم که خداوند در ذات یگانه هست و توحید داره...؟!

تایید

۴. دقت کردی وقتی درگیر مشکلات و سختی ها میشیم و تو زندگی شکست میخوریم، اونموقع عمیییقا میفهمیم که فقیریم و ذاتا هیچکدوم از اون مقام ها و اعتباراتی که بهشون دل خوش کرده بودیم واسه ما نبوده و نیست... اما وقتی دوباره به خوشی برگردیم اون حس فقر ذاتی از بین میره و دیگه حسش نکنیم...

واسه استمرار بخشیدن به این شهود فقر ذاتی چه راهی میشناسی؟!..

تایید

۵. چند سال پیش یه رفیق داشتم،

از بین بچه های اکیپ عاشق اونایی بود که باهاش همراه بودن توی تفریحاتش، شب تا صبح بیدار میموندن و فیلم ترسناک میدیدن.. سر کلاس میگفتن بپیچونیم و بریم تفریح.. میرفتن گیم نت و چند ساعت بازی.. عصر که میشد هم درگیر ایکس باکس و پلی استیشن بودن تا شب...

اما اون رفیقم بعد یه مدت تغییر کرد... میگفت خدا رو تازه پیدا کرده.. به قول خودش رنگ و بوی خدا رو داشت میگرفت..

دیگه عاشق اون رفقای قبلی نبود..

محبتش رو خرج دوستای دیگه ای میکرد..

اون دوستایی که کمکش میکردن توی مسیر خدا و همدیگه رو تشویق میکردن برای نماز اول وقت و روزه ی مستحبی و...

یه سوال! اون رفیق من توی هر دو برهه ی زندگیش، اصلا چرا به رفقاش علاقه داشت و بهشون محبت میکرد؟! اون محبت واسه چیِ اونا بود؟!

و یه سوال دیگه؛ چرا با شناخت خدا، نوع محبتش هم تغییر کرد؟!

تایید