پشت در می نشست به بهانه بردن ضرفها، به گفته های استاد گوش می سپرد.
حاسل ماه ها پشت در نشستن و از سرما لرزیدن و دزدکی به درس گوش دادن دانش دست و پا شکسته ای بود که اندک اندک در گلک زهنش جمع شده بود.
باغ دوباره تراوط و سر سبزی پیدا کرده بود.
از غضا در همان روز مردی را که طفلش در اثر عابله مرده بود به نزد او آوردند.
کمال الدین همراه با شاه محمود اورا به قاری در آن نزدیکی رساندند.
قار تاریک و نمناک بود. و قطره های آب از شکاف سقف می لغذید و از روی طوده ای آحکی که از سقف آویزان بود پایین می آمد و از نوک آن به کف سنگی قار می چکید.
اگرچه در طول تاریخ ستم ها و گذندهای فراوانی دیده، اما هرگز ایمان و عذت و اراده اسطوار خود را از دست نداده است.
دوران جنگ تهمیلی، خیل عضیم نوجوانان و جوانان این پحنه خدایی رابه بنیانی استوار و سدی نفوز ناپذیر در برابرحجوم صدام و هامیان او تبدیل کرد.
هنگام فروپاشی نضام شاهنشاهی از دیگر سو رهایی و آزادی مردم و شکل گیری جمهوری اسلامی است.
مردم دین باور به پیشوایی بنیانگزار فرزانه انقلاب سه اصل اساسی را به عنوان هدف اصلی غیام خود به جهانیان اعلام کردند.
در ادبیات انقلاب به آزاد اندیشی توجه شد وفظیلتهایی مانند همدلی و سفا، ایسار و مقاومت مبارزه در برابر ضالمان پدیدار گشت.
محمد صفیری است که دوستی ندارد نزدیک به اصلحه ای که شکارچی است که رهم نمی کند. الیل در مقابل این تاریکی و آنهایی که پرواز می کنند آن بالا. سیادش می تواند به شکارش دیگر گونه بیندیشد. تاآن گاه که بتواند فلستینش را بی قلط تلفض کند.
محمد خونی است که از بعصت پیامبران جوشیده است. پس ای محمد سعود کن.
دونا معلم مدرسه کوچکی بودو دوسال تا باز نشستگی فرست داشت.
من نمی توانم درست به توپ ظربه بزنم. او نصف ورقه را پر کرده بود و هنوز هم با صماجت عجیبی به این کار ادامه می داد.