آیا ... موافقید
بسم الله الرحمن الرحیم
صبح جمعه بود
تلویزیون را که روشن کردم،نوار مشکی کنار تصویر نظرم را به خودش جلب کرد
اول از هر چیزی در تقویم دنبال مناسبتی گشتم اما موردی نیافتم
صفحه مجازی را که باز کردم،یک امریکایی پست گذاشته بود:متاسفم که روزتان را به خبر شهادت قهرمانتان اغاز میکنید!!!
کم کم تمام صفحات پرشد از عکس تو و ویدیوی ساعت پروازت.
ناگهان دلم ابری شد و چشمانم خیس ..
درست همان ساعتی که همه در سایه ی امنیتی که تو برایشان گسترده بودی،خواب بودند،تو میل پرواز کردی
فکر میکنم در ان هنگام هم لبخند میزدی،چون میخواستی حاج احمد و حاج حسین یوسف الهی را در آغوش بگیری
مهر سکوت بر لبهایم گذاشته شد،چون در خیالم تورا مانند الماسی ظریف حمل میکردم
اما حالا انگار حیات دیگر بی تو میسر نبود.
دوست دارم همه بدانند تو یک شخص نبودی،یک تفکر بودی،یک اعتقاد
یک درخت پر از اندیشه های عماری
حاج قاسم...شهادت تو نقطه ی پایان تو نیست،شروع دوباره ی باکری ها و همت هاست
شروع شناخت دوباره ی خدا...
حاج قاسم وقتی به عکست نگاه میکنم ،تو میشوی مصداق بارز ان جمله که می گفت:در حرف زدن چشم ها بیشتر از حنجره ها میفهمند
و چشمای تو انتهای همه ی حرفا بود
سفرت بخیرو سلامت فرمانده ی قلب های همه ی ایرانیان
*