آزمون املای فارسی ، پایه نهم ، درس 9 تا 12 ، مدرسه مطهره به صورت دیجی فرم

دانش آموزان عزیز ! در ابتدا نام و نام خانوادگی و کلاس خود را بنویسید ودر پایان ارسال یا ثبت را انجام داده و پس از مشاهده کد پیگیری از لینک آزمون خارج شوید .

استفاده از اپلیکیشن ها و پیامرسان ها، پاسخ به تماس ها و استفاده از کلید های پایین موبایل مجاز نیست

زمان تکمیل این آزمون 30 دقیقه میباشد

تایید و ادامه

نام و نام خانوادگی و کلاس خود را وارد نمایید *

تایید

در عبارت زیر چند غلط املایی وجود دارد ؟

بیمار با تعرز پاسخ داد : ای مرد کدام یک از این دو بهتر است : اینکه مسئله بدانم و بمیرم یا نادانسته و جاهل درگزرم . مرد فقیه پاسخ را گفت و از جای برخواست .

(1 نمره)

الف ) چهار

ب ) سه

تایید

املای کدام گزینه ها با توجه به معنی درست است ؟ (1 نمره)

الف ) عزل کردن : از شغل برکنار کردن

ب ) سلاح : نیکی ، درستی

تایید

کدام گروه کلمات با هم ، هم خانواده نیستند ؟ (1 نمره)

الف ) تعرض _ اعتراض _ معترض

ب ) فقه _ موفقیت _ موفق

تایید

در کدام گزینه غلط املایی وجود دارد ؟ (1 نمره)

دشمن بدعهد بی‌انصاف / مرضها را جابه‌جا می‌کرد

ب ) کودک ما بغض خود را خورد

تایید

در گروه کلمات زیر چند واژه نادرست نوشته شده است ؟

( تنین دلنشین _ سیمای ظاهر _ پیقامبر اعظم _ کردار شایسته _ مغرّبان آسمان )

(1 نمره)

الف ) چهار

ب ) سه

تایید

حروف به هم ریخته را کامل کنید و در جای خالی بنویسید .

۱_ کودک تنها به روی ....... آمد . ( ز_ر_خ_ا_ک_ی)

۲_ مرد بیمار با کلماتی ....... از دوستش پرسید .

( ع_ ق_ م_ ط)

۳_ هوای دل من در ...... فرمان توست . ( ت_و_م_ ا_ ق_ف )

۴_ ای ....... خود را مرنجان . ( ر_ر_ا_ط) .

(4 نمره)

تایید

از میان واژه های داخل کمانک ، واژه مناسب را انتخاب کنید .

۱ _ او مردی از ...... جوانمردان بود .

( سلاله _ صلاله )

۲_ در چنان حالی .......انگیز ،شیرمردان را صدا می‌زد .( حراس _ هراس )

۳_ در بصره ..... عظیم پیدا شد . ( قحطی _ قحتی )

۴_ یک روز ناگهان از آسمان آتش بارید و ..... معمول شهر ، متوقّف شد . ( حیات _ حیاط )

(4 نمره)

تایید

در متن زیر هفت غلط املایی در نظر گرفته شده است ، آنها را بیابید و شکل صحیح آنها را بنویسید.

_ سلمان فارسی بر لشکری امیر بود . در میان رآیا چنان حغیر می نمود که وقتی خادمی به وی رسید ، گفت : 《 این طوبره کاه ، بردار و به لشکرگاه سلمان بر .》

چون به لشکرگاه رسید ، مردم گفتند :《 امیر است .》

آن خادم بترسید و در قدم وی افتاد .

سلمان گفت : 《 به سه وجح ، این کار از برای خودم کردم ، نه از بحر تو ، هیچ اندیشه مدار .

اوّل آنکه تکبّر از من دف شود ؛ دوم آنکه دل تو ، خوش شود ؛ سوم آنکه از عحده‌ی حفظ رعیت ، بیرون آمده باشم .》

(7 نمره)

تایید