زیرساخت پایدار برگزاری آزمون آنلاین
www.digiform.ir

آزمون املاء درس 8 هفتم به صورت دیجی فرم

در عبارت ها ، غلط ها را بیابید و صحیح آنها را بنویسید.

digiform

استفاده از اپلیکیشن ها و پیامرسان ها، پاسخ به تماس ها و استفاده از کلید های پایین موبایل مجاز نیست

زمان تکمیل این آزمون 30 دقیقه میباشد



تایید و ادامه
نام و نام خانوادگی خود را وارد نمایید *



تایید

زندگی مجموعه ای از روزها و ماحها و سال هاست؛ روزهای که به شتاب می گزرند و حرکط باز نمی گردند .



تایید

می گویند وقت تلاست ولی بدون تردید وقت از تلا گران بهاتر است؛ زیرا با سرف وقت می توان طلا به دست آورد ولی اوغات تلخ شده را با تلا می توان خرید.



تایید

و بسیارند آنانی که وقت خود را مسودہ تلف می کند . کوی قرن های طولانی در این جهان زندگی خواهند کرد. اگر پولشان کم شود ، دل آزرده می شوند و در جست و جوی آن، دنیا را زیر و رو می کنند اما هرگز از تلف شدن وقت خویش نگران و ناراحت نمی شوند .



تایید

عمر حغیقی را شناسنامه با تعیین می کند. زیستن و زندگی زیبا، تنها همان فرست هایی است که با رفتارهای زیبا و کارهای بزرگ می گزرد.



تایید

تند و تند می نوشتم . اکبر آقا هی روی دستم کله می کشید که ببیند چه می نویسم. نتوانست تاقت بیاورد، بالأخره پرسید : «ببینم دایی، چی داری می نویسی، نکنه داری برای بی بی ات کاغض می نویسی، غصه نخور، خودت زودتر از کاغذت بر می گردی!». گفتم : «دارم هرچی می بینم، می نویسم، می خوام وقتی برگشتم کتابش کنم، کتاب را هم تقدیم کردم به شما و بی بی».



تایید

پوزخندی زد و گفت : «ای بابا، دلت خوشه، کتاب بنویسی که چی بشه؟ برو دنبال یه تکه نون، دایی!». زد تو زوقم اما از رو نرفتم. نوشتم و نوشتم تا هوا تاریک شد و چشم هام خطها را ندید .



تایید

شب توی قحوه خانه ای بیطوته کردیم. زیر نور چراغ دستی قهوه چی سفرنامه ام را باز کردم و نوشتم : شب به قهوه خانه ای وارد شدیم که بالای شهر رفصنجان است و ...». از اکبر آقا پرسیدم : «کی به اصفهان می رسیم؟» گفت : «هر وقت خدا خواست» .



تایید

دو روز و دو شب تو راه بودیم. شب دوم، دم دمای صحر به اصفهان رسیدیم. وارد اصفهان که شدیم، دلم بنا کرد به پرپر زدن. می خواستم راه بیفتم و همان وقت همه جای اصفهان را ببینم و بگردم و سفرنامه ام را تمام کنم اما، از بخت بد، هوا حسابی تاریک بود و از آن بدتر تعمیرگاهی که قرار بود کامیون مارا تعمیر کند، بیرون شهر بود. 



تایید

 از خیابان های خلوت رد شدیم. تعمیرگاه بسته بود و ما همان پشت در ایستادیم تا صبح بشود. اکبرآقا و شاگردش گرفتند و تخت خوابیدند اما مگر من خوابم می برد؟ ...



تایید

آفتاب که در آمد، رفتم سراغ اکبرآقا که تو اطاقک جلوی کامیون خوابیده بود. با ترس و لرز و خجالت بیدارش کردم تا بلند شود و با هم برویم اصفحان را بگردیم. اکبرآقا، همان جور که چشم هایش را می مالید، با اوغات تلخی گفت : «مگر تو خواب نداری؟»



تایید

می گویند : قدر وقت را بدانید و دغایق گران بها را بیهوده از دست ندهید. مقسود این نیست که دائما در کوشش و اضتراب باشید و راحت و آرام بر خود حرام کنید. ساعاتی که در مساحبت دوستان می گذرد یا برای گردش و ورزش و بازی های تفریحی مصرف می شود، در ردیف اوقات تلف شده، نیست.



تایید

وقتی زیبای های آفرینش را می بینیم، وقتی سبزه ها ، گل ها، درختان، آسمان آبی یا پر سطاره را با شگفتی و ائجاب مرور می کنیم و یا بر ساحل دریا، یا رودخانه ی نشینیم، وقت خود را طلف کرده ایم. این جزء زندگی است مخصوصا اگر به تأمل و فکر و عبرت همراه باشد.



تایید

زندگی، همین لحظه هاست و از دست دادن فرست ها جز غسه و اندوه چیزی حمراه ندارد . این سخن زیبای نحج البلاقه، یادمان باشد: «فرست ها مثل گزشتن ابرها می گذرند ، ازفرست های خوب و عزیز را دریابید »



تایید