آزمون املا به صورت دیجی فرم

سلام گلم

استفاده از اپلیکیشن ها و پیامرسان ها، پاسخ به تماس ها و استفاده از کلید های پایین موبایل مجاز نیست

زمان تکمیل این آزمون 15 دقیقه میباشد

پس از پاسخ به هر سوال، امکان بازگشت و ویرایش پاسخ وجود ندارد

تایید و ادامه

نام و نام خانوادگی خود را وارد نمایید *

تایید

املای درست کلمات سبز رنگ را بنویسید.

آن روزها دیگر جبهه جنگ خانه اول حسین شده بود اگر دیدار با خانواده شحدا نبود آن چند روز را هم به مرخسی نمی آمد . او غصه هایش را ناتمام می گذاشت تا بچه ها منتضر دیدار بعدی باشند.حتی مسولیت سنگینی که داشت نمی توانست مانع بازی کردنش با فرزندان شهدا باشد املیات پیش رو خیلی مهم و حصاس بود مردم میدانستند که خرمشهر، خونین شهر است که متجاوضان می خواستند آن را به اشغال درآوردند این بار باید زربه نهایی را از جایی که دشمن دژی تسخیر ناپزیر ساخته بود وارد می شد او برای نفوز به سپاه دشمن خود را آماده کرد و دشمن را بی وغفه زیر رگبار گلوله داشت، شهید بهنام محمدی در سنگرهای خرمشهر سغایی می کرد ‏ ‏او پیکی را که خبر آورده بود در آقوش گرفت و گفت نگران نباش و متمئن باش خدا اراده کرده است که خرمشهر آزاد شود بالگردهای دشمن در طلاش بودند فرماندهان نضامی را نجات دهند اما با سقوت یکی از آنها فرار را بر قرار ترجیه ‌دادند ساعتی بعد حسین ایستاده بود و با نگاه خیره دوردست را نضاره می کرد.

(20 نمره)

تایید