در متن زیر چهل غلط املایی وجود دارد، پیدا کرده و شکل صحیح آن را بنویسید.
این نخستین باری بود که در برابر این همه عزمت و بزرگی و در میان این همه آفرینش خداوند، خود را که هنوز نوجوان بودم بزرگ حص میکردم.
ایمان و پاکدامنی تان را حفظ کنید درستان را بخوانید و جوانی تان را غدر بدانید و این نیرو و نشات باید در راه به دست آوردن این عرزش های والا خرج شود.
نوشتن به خط خوش و یادگیری محارت های دلنشین هنری و آفریدن نوشته ها و تساویر زیبا، زندگی را از شکوفه های محبت و امید به آینده صرشار می سازد. قلب راستش نمی دانم چیست؟ اما این را می دانم که فقط جای آدم های خیلی خیلی خوب است. برای همیشه عجیب است واقعا این قلب است یا دریا؟
زندگی مجموعه ای از روز ها و ماه ها و سال هاست. روز هایی که به شتاب می گزرند و هرگز باز نمی گردند.
سعی کنید برای اسلام و جمهوری و کشورتان مفید باشید از خداوند تعالی سلامتی و سعادت و ترغی در علم و امل برای شما نور چشمان آرزو میکنم سلام به همه شما ها.
هجره ای ساده و کوچک نسیب او شد حرم دل او را عارام می کرد و مدرسه اندیشه اش را نیما از خجالت سرخ شده است و سر به زیر دارد کلاس که تمام می شود معلم سدایش می زند.
استاد حسابی خود حافظ قرآن بود و فرزندان را از کودکی به یادگیری و انجام واجباط دین تشویغ می کرد حتی آنان را به طلاوت آیات به شیوه صهیح و درک کامل مآنی آن ها وا می داشت.
شاگردانش می گویند به دو چیز علاقه مند بود قراعت قرآن و مشاعره. وقتی دیگران در مشاعره می ماندند سعید ادامه می داد. زهن او لبریذ سروده های زیبا بود.
شهید رجایی فرد بسیار منزمی بود و برنامه اش به هم ریخته نبود وقتی این خسلت در ایشان از او سوال شد میگفت من نزم را از آقای شهید بحشتی یاد گرفته ام.
صدای پیرمرد در میان ضوضه باد گم شده بود وقتی مشت مصطفی باز شد سکه ها غلطیدند و داخل دست پیرمرد قرار گرفتند. ایرانیان خدمات بسیار شایانی به اسلام کرده اند و آن خدمات از روی صمیمیت و اخلاق و ایمان بوده است در زندگی ازتجمل دوری می جوست در کار های منزل به خانواده اش کمک می کرد ئ چون بانگ ازان را می شنید به نماز می رفت .
رئزی که به دنیا آمد هیچ کس فکر نمی کرد که سال های بعد مسیر تاریخ ایران و اسلام را عوز خواهد کرد اکنون جمهوری اسلامی ایران که میراس گران بهای اوست به دست همه مردم ایران و به ویژه نوجوانان و جوانان سپرده شده تا از آن مانند جان خیش نگهبانی کنند. اگرچه آدم آهنی قسه ما در گوشه ای از سالن نمایشگاه بود ولی همیشه جمعیت زیادی دورش جمع می شدند و تماشایش می کردند آدم آهنی یکی از بهترین و جضاب ترین وسایل بود اسم من طروم است آدم آهنی میخاست بگوید این روشنایی نیست چشم من است من نمی توانم به توپ فوتبال زربه بزنم خداوند او را غرین رحمت خود کند و به همه آن هایی که حذور دارند قدرت عنایت فرماید.