آزمون مسابقه کتابخوانی دانش آموزان متوسطه دوم(کتاب یک پسر و دومادر) به صورت دیجی فرم

نام و نام خانوادگی خود را وارد نمایید *

تایید

کد ملی خود را وارد نمایید *

تایید

نام مدرسه خود را وارد نمایید *

تایید

شماره موبایل خود را وارد نمایید *

تایید

کدام یک از ۱۹داستان " یک پسر و دو مادر "دلیل نامگذاری این کتاب است؟ (1 نمره)

تو پسرم هستی

مادر

یک قاب عکس

حساب کتاب

تایید

پسر مشهدی احمد در هنگام جنگ چه کار می کرد؟ (1 نمره)

رزمنده ای در میدان جنگ

نفوذی از طرف نیروهای ایران بود

امدادگر

راننده تانکر آب

تایید

چرا مشهدی احمد قبول کرد پسرش به جنگ برود؟ (1 نمره)

باحرف هایش او را توجیه کرده بود که راهی که در پیش گرفته درست است

چون روی دیوارهای خرمشهر نوشته بود جئنا لنبقی

چون خرمشهر در دست دشمن افتاده بود

چون دوست نداشت قاطی نیروهای عراقی شود

تایید

دلیل اینکه سرهنگ با خودش گفت : برای یک مملکت عیب است خودش را ببازد، فقط تنها کاری که باید بکنم حفظ آرامش است چه بود ؟ (1 نمره)

شنیدن خبر قطعنامه 597 شورای امنیت سازمان ملل از رادیو

نگاه به عکس صدام حسین و تصور گرفتن مدال افتخار از رئیس جمهور

دیدن نامه فوق سری که روی آن نوشته بود پیروزی این عملیات از نظر بین‌المللی برای من خیلی مهم است

پیدا کردن نیروهای نفوذی در پادگان اشرف در استان دیاله

تایید

علت اینکه در داستان تنهای تنها زن به خواستگارهای جواب منفی داد چه بود؟ (1 نمره)

دوست نداشت که پسرش سر سفره دیگری بزرگ شود

دوست نداشت کسی دیگر را تصور کند که پدر پسر پسرش باشد

تنها چیزی که برایش مهم بود پسرش بود

همه موارد

تایید

در کدام داستان زن باردار دست روی شکمش کشید و گفت اگر تو نباشی من هم نمی خواهم زنده بمانم؟ (1 نمره)

مادر

قضاوت

تنهای تنها

تو پسرم هستی

تایید

در کدام داستان سرباز ،به خاطر اینکه هم‌رزم کم سن و سالش را به کشتن ندهد، ترجیح داد تسلیم شود؟ (1 نمره)

مسافر

گم شده

سرباز

سربلند

تایید

در کدام داستان روایت می‌کند که حتی مرد ه های قبرستان هم شهید شده بودند (1 نمره)

خوش قول

سفارشی

تنهای تنها

پی تی اس دی

تایید

چرا محمد پنچری دنبال شماره تلفن احمدآقا می گشت تا به او زنگ بزند ؟ (1 نمره)

بچه‌های محله محمد پنچری راکه عینک ته استکانی داشت و لباس کارش روغنی و سیاه بود مسخره می کردند

چون مرد همسایه بیماری واگیر داشت و سرفه کنان جلوی دهانش را گرفت و از خانه خارج شد

احمد آقا خانه را به کسی اجاره داده بود که بچه‌های کوچه از آن می ترسیدند

همه محله از احمد آقا که کار بانکی آنها را انجام نمی‌داد شاکی بودند

تایید

در داستان مسافر مرد اسیر فهمید که باید نمازش را شکسته بخواند« مفهوم» آن چه می‌تواند باشد؟ (1 نمره)

چون فهمید که بیشتر از 5 یا 6 روز زنده نمی ماند

چون جاده طولانی بود و دست هایش با سیم تلفن بسته شده بود

چون او را وارد اتاقی کردند که اتاق شکنجه بود و باید سریع‌تر نمازش را می خواند .

چون روی دیوار سلول چوب خط هایی دید که هر کدام از 5یا6خط بیشتر نبودند

تایید

در داستان سفارشی کدام یک از گزینه "غلط " است؟ (1 نمره)

برادر فرمانده از جریان کل عملیات خبر دارد

فرمانده برادرش را با خودش برای عملیات نمی برد

نگاه فرمانده به برادرش مثل نگاه پدری به بچه کوچکش است که اولین بار مدرسه می رود

فرمانده مجبور است برادرش را هم با خودش به عملیات ببرد

تایید

در داستان جابجایی چرا چندین نفر از سربازان دشمن شروع به پایکوبی کردند و تفنگ های شان را بالا گرفتند وگلوله رها کردند. (1 نمره)

به خاطر دیدن سربازان ایرانی ومحاصره و اسیر کردن آن ها

به خاطر آزادی سنگر اول

چون تعداد زیادی از تانکها توسط آرپی جی زن ها منهدم شد

چون نیروها و تجهیزات ایران زیر آتش توپخانه از بین رفتند

تایید

احمد وقتی از سر پست بر می گشت چه کسی را کنار تانک را دید؟ (1 نمره)

صادق را دید که پوتین ها را واکس می‌زد.

یوسف را دید که در رویاهایش غرق شده بود و با دندانه های برس موهایش را عقب می زد.

فرمانده را دید که لباس های کثیف بچه‌های اردوگاه را می شوید.

همرزمانش را دید که با هم شوخی و بگو بخند می کردند.

تایید

درداستان گمشده در افکار یوسف چه گذشت؟ (1 نمره)

همه موارد

در رویاهایش مراسم تشییع جنازه اش را تصور می کرد

به فرمانده که لباسهای کثیف بچه های اردوگاه را می‌شوید فکر می‌کرد.

به اینکه قبل از عملیات پلاکش را درآورد فکر می کرد.

تایید

در داستان خوش قول نامزد دختر چرا گریه می کرد؟ (1 نمره)

چون وقتی دشمن شهر را اشغال می کرد نامزدش بخاطر اینکه اسیر نشود خود را به آب زد و شهید شد

چون به قولش عمل نکرده بود که عید قربان برمی‌گردد و عروسی می گیرد.

ازدواج با این دختر پشیمان شده بود چون دختر لوس نق نقویی بود.

چون پاهایش را در جنگ از دست داده بود.

تایید

در داستان مادر: (1 نمره)

محسن دوست نداشت همسرش باردار شود

پیرزن (مادر محسن) همراه دو زن جوان که خواهرهای پیرزن بودند به خواستگاری دختر آمده بودند

محسن از اینکه همسرش هوای پدر و مادرش را دارند از او خیلی راضی بود و هر روزعشقش به همسرش بیشتر می شد

محسن به خاطر اینکه پدر و مادرش تنها نمانند همسرش را مجبور کرد که پیش آنها بماند

تایید

در داستان حساب کتاب چه کسی قبل از رفتن به جنگ قبر خودش را کند ؟ (1 نمره)

کد خدا

پسر مشهدی مهدی

شوذب

مشهدی مهدی

تایید

در کدام داستان فرمانده فکر می‌کرد اگر پیرمرد به میدان جنگ بیاید و اوضاع را ببیند خودش پشیمان میشود و برمی‌گردد ؟ (1 نمره)

می خوام تکلیف مرا روشن کنید

سرباز

حساب کتاب

در آسمان ستاره ای دیده نمی شد

تایید

در داستان سمیر دلیل شکست در این عملیات چه بود؟ (1 نمره)

سرگرد سحاد اسماعیل مشروب زیادی خورد و به دلیل مستی دستور کشتن نیروهای نفوذی را داد

پنج نفر که سر گرد اشرف آورده بود شبیه سربازان ایرانی نبودند

شناسایی تعداد نیروها و گردان و تجهیزات نظامی با موفقیت انجام نشد.

جزئیات عملیات لو رفت

تایید

علت مرگ مرد در داستان تنهای تنها چه بود؟ (1 نمره)

سوار موتور یاماها های زرد رنگ شد و به علت سرعت زیاد تصادف کرد.

گرگ گلویش را گاز گرفت و او را از پای درآورد.

مرد دلاک بر سر آبیاری زمین چند چاقو به شکمش زد .

گرگی که پایش را گرفته گاز گرفته بودهار بود و ویروس وارد سیستم عصبیش شد

تایید

مرد های روستا قبل از نماز مغرب بر روی سکوهای سیمانی مسجد معمولا راجب چه صحبت می کردند ؟ (1 نمره)

وضعیت محصول و سهم آب

قبرستان روستا

گزینه 1و2

کشاورزی

تایید

صدای ضعیف گریه که در کوهستان می‌پیچید صدای چه کسی بود ؟ (1 نمره)

صدای سرباز نگهبانی بود که از ترس گرفتار شدن در دست کومله ها پنهانی گریه می کرد

صدای گریه فرمانده بود که هنگامی که یکی از نیروها دزدیده و سرش بریده می‌شد شب‌هنگام در خفا گریه می‌کر

صدای اکبر بودکه برای سر بریده سرباز توسط کومله ها گریه می کرد.

نگهبان چادر فرمانده بود که دلتنگ خانواده شدو پنهانی گریه میکرد

تایید

کدام گزینه درست است؟ (1 نمره)

در داستان سرباز ،مادر همیشه در را نیمه باز می‌گذارد که یک موقع پسرش پشت در نماند

در داستان مادر، دختر در خیال خود شوهر آینده اش را تصورکرد

در داستان تو پسرم هستی، بچه های گردان اسمش را فرمانده بی احساس گذاشته بودند

در داستان قضاوت، احمد آقا جانباز است هم شیمیایی شده و هم خمپاره به سر و صورتش خورده است

تایید

در داستان تو پسرم هستی دلیل این که پسر را از مدرسه اخراج نمی‌کنند: (1 نمره)

شیرین کاری هایش زیاد بود

درس هایش عالی بود

پسر مودبی بود

مکبر مسجد شده بود

تایید

در داستان تنهای تنها چرا پسرش دیگر نمی خندید (1 نمره)

فهمید کدخدا مادرش را برای آقا معلم خواستگاری کرده است

دبیرستان در روستا نبود مجبور شد به شهر که 10 کیلومتر با روستا فاصله داشت برود

پسر خادم امامزاده که تنها دوست صمیمی اش بود و همکلاسی‌هایش به جنگ رفتند و او نمی‌توانست مادرش را تنه

چون عاشق شده بود .

تایید

از پنجره چوبی طبقه دوم خانه گلی چه چیزی به بیرون پرتاب شد؟ (1 نمره)

اورکت مچاله شده ای که سر یک سرباز در آن بود.

کیسه پر از مواد غذایی برای سرباز ها

سر بریده یک سرباز که جلوی پای عروس قربانی کرده بودند

چاقویی که سر سرباز را با آن بریده اند .

تایید

کدام سخن ها مربوط به فرمانده پسری است که در جنگ تانک ها از رویش رد می شود و شهید می شود. (1 نمره)

من از جنگ آنقدر نمیترسم که از به جنگ آمدن این پسر می ترسم

ما خون میدهیم اما یک وجب زمین نه

اگر به جنگ نمی‌آمدم مادرم نگران می‌شد

ممکن است ماهی‌ها آنجا بترسند و جریان تند آب آنها را با خود ببرد

تایید

مردی که جانباز جنگ بود و خمپاره سر و صورتش خورده بود، بچه ها موقع بازی او را مسخره می کردند و به جای اینکه ناراحت شود بر می گشت و می خندید روایت کدام داستان است؟ (1 نمره)

پاییز

سمیر

شیرین کام

قضاوت

تایید

در داستان سفارش بعد از پایان عملیات : (1 نمره)

فرمانده ،خاک اورکتش را تکان می‌دهد و آن را زیر سر من می گذارد

فرمانده ،اورکتش را تکان می دهد و آن را زیر سر برادرش می گذارد و به طرف من می آید

فرمانده به برادرش می‌گوید مقاومت کن الان میبرمت زخم سطحی است.

فرمانده زخمی است و برادرش او را کول می‌کند و به عقب می برد

تایید

چرا سرباز به فرمانده اصرار کرده که اسرا را برای تحویل دادن ببرد؟ (1 نمره)

برای اینکه از قافله ی حمله به دشمن عقب نماند

برای اینکه سرباز فرار کند چون بچه اش بی تابی می کرد.

برای فراری دادن پیرمردی که عکس زن و بچه اش را نشان سرباز داد

برای این‌که اسیر ها فکر کنند که سرباز با کسی شوخی ندارد و خودشان را جمع تر کنند.

تایید