آزمون مسابقه کتابخوانی دانش آموزان متوسطه دوم(کتاب یک پسر و دومادر) به صورت دیجی فرم

نام و نام خانوادگی خود را وارد نمایید *

تایید

کد ملی خود را وارد نمایید *

تایید

نام مدرسه خود را وارد نمایید *

تایید

شماره موبایل خود را وارد نمایید *

تایید

در داستان سفارش بعد از پایان عملیات : (1 نمره)

فرمانده زخمی است و برادرش او را کول می‌کند و به عقب می برد

فرمانده ،خاک اورکتش را تکان می‌دهد و آن را زیر سر من می گذارد

فرمانده ،اورکتش را تکان می دهد و آن را زیر سر برادرش می گذارد و به طرف من می آید

فرمانده به برادرش می‌گوید مقاومت کن الان میبرمت زخم سطحی است.

تایید

کدام سخن ها مربوط به فرمانده پسری است که در جنگ تانک ها از رویش رد می شود و شهید می شود. (1 نمره)

اگر به جنگ نمی‌آمدم مادرم نگران می‌شد

ما خون میدهیم اما یک وجب زمین نه

ممکن است ماهی‌ها آنجا بترسند و جریان تند آب آنها را با خود ببرد

من از جنگ آنقدر نمیترسم که از به جنگ آمدن این پسر می ترسم

تایید

احمد وقتی از سر پست بر می گشت چه کسی را کنار تانک را دید؟ (1 نمره)

صادق را دید که پوتین ها را واکس می‌زد.

فرمانده را دید که لباس های کثیف بچه‌های اردوگاه را می شوید.

یوسف را دید که در رویاهایش غرق شده بود و با دندانه های برس موهایش را عقب می زد.

همرزمانش را دید که با هم شوخی و بگو بخند می کردند.

تایید

پسر مشهدی احمد در هنگام جنگ چه کار می کرد؟ (1 نمره)

امدادگر

نفوذی از طرف نیروهای ایران بود

رزمنده ای در میدان جنگ

راننده تانکر آب

تایید

در داستان حساب کتاب چه کسی قبل از رفتن به جنگ قبر خودش را کند ؟ (1 نمره)

مشهدی مهدی

شوذب

کد خدا

پسر مشهدی مهدی

تایید

در داستان تو پسرم هستی دلیل این که پسر را از مدرسه اخراج نمی‌کنند: (1 نمره)

شیرین کاری هایش زیاد بود

پسر مودبی بود

درس هایش عالی بود

مکبر مسجد شده بود

تایید

چرا مشهدی احمد قبول کرد پسرش به جنگ برود؟ (1 نمره)

چون دوست نداشت قاطی نیروهای عراقی شود

باحرف هایش او را توجیه کرده بود که راهی که در پیش گرفته درست است

چون خرمشهر در دست دشمن افتاده بود

چون روی دیوارهای خرمشهر نوشته بود جئنا لنبقی

تایید

مرد های روستا قبل از نماز مغرب بر روی سکوهای سیمانی مسجد معمولا راجب چه صحبت می کردند ؟ (1 نمره)

وضعیت محصول و سهم آب

قبرستان روستا

کشاورزی

گزینه 1و2

تایید

مردی که جانباز جنگ بود و خمپاره سر و صورتش خورده بود، بچه ها موقع بازی او را مسخره می کردند و به جای اینکه ناراحت شود بر می گشت و می خندید روایت کدام داستان است؟ (1 نمره)

سمیر

شیرین کام

پاییز

قضاوت

تایید

در داستان سمیر دلیل شکست در این عملیات چه بود؟ (1 نمره)

جزئیات عملیات لو رفت

سرگرد سحاد اسماعیل مشروب زیادی خورد و به دلیل مستی دستور کشتن نیروهای نفوذی را داد

پنج نفر که سر گرد اشرف آورده بود شبیه سربازان ایرانی نبودند

شناسایی تعداد نیروها و گردان و تجهیزات نظامی با موفقیت انجام نشد.

تایید

دلیل اینکه سرهنگ با خودش گفت : برای یک مملکت عیب است خودش را ببازد، فقط تنها کاری که باید بکنم حفظ آرامش است چه بود ؟ (1 نمره)

دیدن نامه فوق سری که روی آن نوشته بود پیروزی این عملیات از نظر بین‌المللی برای من خیلی مهم است

شنیدن خبر قطعنامه 597 شورای امنیت سازمان ملل از رادیو

پیدا کردن نیروهای نفوذی در پادگان اشرف در استان دیاله

نگاه به عکس صدام حسین و تصور گرفتن مدال افتخار از رئیس جمهور

تایید

در کدام داستان روایت می‌کند که حتی مرد ه های قبرستان هم شهید شده بودند (1 نمره)

خوش قول

سفارشی

تنهای تنها

پی تی اس دی

تایید

چرا سرباز به فرمانده اصرار کرده که اسرا را برای تحویل دادن ببرد؟ (1 نمره)

برای اینکه از قافله ی حمله به دشمن عقب نماند

برای اینکه سرباز فرار کند چون بچه اش بی تابی می کرد.

برای این‌که اسیر ها فکر کنند که سرباز با کسی شوخی ندارد و خودشان را جمع تر کنند.

برای فراری دادن پیرمردی که عکس زن و بچه اش را نشان سرباز داد

تایید

در داستان مسافر مرد اسیر فهمید که باید نمازش را شکسته بخواند« مفهوم» آن چه می‌تواند باشد؟ (1 نمره)

چون جاده طولانی بود و دست هایش با سیم تلفن بسته شده بود

چون او را وارد اتاقی کردند که اتاق شکنجه بود و باید سریع‌تر نمازش را می خواند .

چون روی دیوار سلول چوب خط هایی دید که هر کدام از 5یا6خط بیشتر نبودند

چون فهمید که بیشتر از 5 یا 6 روز زنده نمی ماند

تایید

در داستان جابجایی چرا چندین نفر از سربازان دشمن شروع به پایکوبی کردند و تفنگ های شان را بالا گرفتند وگلوله رها کردند. (1 نمره)

به خاطر دیدن سربازان ایرانی ومحاصره و اسیر کردن آن ها

چون نیروها و تجهیزات ایران زیر آتش توپخانه از بین رفتند

چون تعداد زیادی از تانکها توسط آرپی جی زن ها منهدم شد

به خاطر آزادی سنگر اول

تایید

در داستان مادر: (1 نمره)

پیرزن (مادر محسن) همراه دو زن جوان که خواهرهای پیرزن بودند به خواستگاری دختر آمده بودند

محسن از اینکه همسرش هوای پدر و مادرش را دارند از او خیلی راضی بود و هر روزعشقش به همسرش بیشتر می شد

محسن به خاطر اینکه پدر و مادرش تنها نمانند همسرش را مجبور کرد که پیش آنها بماند

محسن دوست نداشت همسرش باردار شود

تایید

علت اینکه در داستان تنهای تنها زن به خواستگارهای جواب منفی داد چه بود؟ (1 نمره)

تنها چیزی که برایش مهم بود پسرش بود

دوست نداشت کسی دیگر را تصور کند که پدر پسر پسرش باشد

همه موارد

دوست نداشت که پسرش سر سفره دیگری بزرگ شود

تایید

در کدام داستان فرمانده فکر می‌کرد اگر پیرمرد به میدان جنگ بیاید و اوضاع را ببیند خودش پشیمان میشود و برمی‌گردد ؟ (1 نمره)

می خوام تکلیف مرا روشن کنید

سرباز

در آسمان ستاره ای دیده نمی شد

حساب کتاب

تایید

کدام یک از ۱۹داستان " یک پسر و دو مادر "دلیل نامگذاری این کتاب است؟ (1 نمره)

تو پسرم هستی

مادر

حساب کتاب

یک قاب عکس

تایید

علت مرگ مرد در داستان تنهای تنها چه بود؟ (1 نمره)

مرد دلاک بر سر آبیاری زمین چند چاقو به شکمش زد .

سوار موتور یاماها های زرد رنگ شد و به علت سرعت زیاد تصادف کرد.

گرگ گلویش را گاز گرفت و او را از پای درآورد.

گرگی که پایش را گرفته گاز گرفته بودهار بود و ویروس وارد سیستم عصبیش شد

تایید

در داستان تنهای تنها چرا پسرش دیگر نمی خندید (1 نمره)

چون عاشق شده بود .

پسر خادم امامزاده که تنها دوست صمیمی اش بود و همکلاسی‌هایش به جنگ رفتند و او نمی‌توانست مادرش را تنه

دبیرستان در روستا نبود مجبور شد به شهر که 10 کیلومتر با روستا فاصله داشت برود

فهمید کدخدا مادرش را برای آقا معلم خواستگاری کرده است

تایید

درداستان گمشده در افکار یوسف چه گذشت؟ (1 نمره)

همه موارد

در رویاهایش مراسم تشییع جنازه اش را تصور می کرد

به فرمانده که لباسهای کثیف بچه های اردوگاه را می‌شوید فکر می‌کرد.

به اینکه قبل از عملیات پلاکش را درآورد فکر می کرد.

تایید

از پنجره چوبی طبقه دوم خانه گلی چه چیزی به بیرون پرتاب شد؟ (1 نمره)

سر بریده یک سرباز که جلوی پای عروس قربانی کرده بودند

کیسه پر از مواد غذایی برای سرباز ها

اورکت مچاله شده ای که سر یک سرباز در آن بود.

چاقویی که سر سرباز را با آن بریده اند .

تایید

در کدام داستان سرباز ،به خاطر اینکه هم‌رزم کم سن و سالش را به کشتن ندهد، ترجیح داد تسلیم شود؟ (1 نمره)

گم شده

سرباز

مسافر

سربلند

تایید

در کدام داستان زن باردار دست روی شکمش کشید و گفت اگر تو نباشی من هم نمی خواهم زنده بمانم؟ (1 نمره)

تو پسرم هستی

مادر

قضاوت

تنهای تنها

تایید

چرا محمد پنچری دنبال شماره تلفن احمدآقا می گشت تا به او زنگ بزند ؟ (1 نمره)

همه محله از احمد آقا که کار بانکی آنها را انجام نمی‌داد شاکی بودند

چون مرد همسایه بیماری واگیر داشت و سرفه کنان جلوی دهانش را گرفت و از خانه خارج شد

بچه‌های محله محمد پنچری راکه عینک ته استکانی داشت و لباس کارش روغنی و سیاه بود مسخره می کردند

احمد آقا خانه را به کسی اجاره داده بود که بچه‌های کوچه از آن می ترسیدند

تایید

در داستان خوش قول نامزد دختر چرا گریه می کرد؟ (1 نمره)

چون پاهایش را در جنگ از دست داده بود.

چون به قولش عمل نکرده بود که عید قربان برمی‌گردد و عروسی می گیرد.

ازدواج با این دختر پشیمان شده بود چون دختر لوس نق نقویی بود.

چون وقتی دشمن شهر را اشغال می کرد نامزدش بخاطر اینکه اسیر نشود خود را به آب زد و شهید شد

تایید

کدام گزینه درست است؟ (1 نمره)

در داستان قضاوت، احمد آقا جانباز است هم شیمیایی شده و هم خمپاره به سر و صورتش خورده است

در داستان سرباز ،مادر همیشه در را نیمه باز می‌گذارد که یک موقع پسرش پشت در نماند

در داستان تو پسرم هستی، بچه های گردان اسمش را فرمانده بی احساس گذاشته بودند

در داستان مادر، دختر در خیال خود شوهر آینده اش را تصورکرد

تایید

در داستان سفارشی کدام یک از گزینه "غلط " است؟ (1 نمره)

برادر فرمانده از جریان کل عملیات خبر دارد

نگاه فرمانده به برادرش مثل نگاه پدری به بچه کوچکش است که اولین بار مدرسه می رود

فرمانده مجبور است برادرش را هم با خودش به عملیات ببرد

فرمانده برادرش را با خودش برای عملیات نمی برد

تایید

صدای ضعیف گریه که در کوهستان می‌پیچید صدای چه کسی بود ؟ (1 نمره)

صدای گریه فرمانده بود که هنگامی که یکی از نیروها دزدیده و سرش بریده می‌شد شب‌هنگام در خفا گریه می‌کر

نگهبان چادر فرمانده بود که دلتنگ خانواده شدو پنهانی گریه میکرد

صدای اکبر بودکه برای سر بریده سرباز توسط کومله ها گریه می کرد.

صدای سرباز نگهبانی بود که از ترس گرفتار شدن در دست کومله ها پنهانی گریه می کرد

تایید