آزمون درس 12 فارسی 1 (رستم و اشکبوس) به صورت دیجی فرم

نام و نام خانوادگی خود را وارد نمایید *

تایید

«بشد تیز رهام با خود و گبر / همی گرد رزم اندر آمد به ابر» یعنی «رهام .......... (1 نمره)

عصبانی شد و کلاه خود و لباسش را پوشید و به سرعت به میدان جنگ رفت

ابزار جنگی خود را تیز کرد و لباس رزم به تن کرد و جنگ شدیدی میان او و دشمن در گرفت.

به سرعت و با کلاه خود و لباس جنگی رفت و جنگ شدیدی در گرفت

به سرعت به همراه کلاه خود و اسبش به میدان رفت و گرد و غبار میدان جنگ به آسمان رفت.

تایید

در کدام بیت تشبیه و دیده نمی شود؟ (1 نمره)

مرا مادرم نام مرگ تو کرد / زمانه مرا پتک ترگ تو کرد

چو رهام گشت از کشانی ستوه / بپیچید رو روی و شد سوی کوه

به گرز گران دست برد اشکبوس / زمین آهنین شد سپهر آبنوس

کمان را به زه کرد زود اشکبوس / تنی لرز لرزان و رخ سندروس

تایید

«عنان گران کردن در بیت زیر به کدام معنی آمده است؟

کشانی بخندید و خیره بماند / عنان را گران کرد و او را بخواند

(1 نمره)

ایستادن

برنشستن

برگشتن

گریختن

تایید

«چو رهام گشت از کشانی ستوه / بپیچید زو روی و شد سوی کوه، یعنی ................ (1 نمره)

او نیز مانند رهام در مقابل اشکبوس درمانده شد و به سمت کوه فرار کرد.

وقتی رهام در برابر اشکبوس درمانده و رنجور شده روی خود را از او گرداند و به سمت کوه فرار کرد.

وقتی رهام در برابر طوس به ستوه آمد، از او رو گردان شد و به سمت کوه فرار کرد.

وقتی رهام در برابر فشانی درمانده شد، خود را از او پنهان کرد و به سمت کوه رفت.

تایید

«دهانه، سیاره زحل، طبل، سنگ سرخ قیمتی، به ترتیب معنای واژگان کدام گزینه است؟ (1 نمره)

عنان، بهرام، کوس، نعل

زه، کیوان، کوس، لعل

عنان، کیوان، کوس، لعل

افسار، بهرام، کوس، لعل

تایید

کدام گزینه معنی دقیقی برای بیت « ز قلب سپاه اندر آشفت طوس / بزد اسب کاید بر اشکبوس» می باشد؟ (1 نمره)

طوس مرکز سپاه خود را به هم ریخت و اسبش را حرکت داد تا به نزد اشکبوس برود

طوس در میان سپاه آشفته و عصبانی شد، اسب را گشت تا پیاده به جنگ اشکبوس برود.

طوس به خاطر میانه آشفته سپاه، عصبانی شد و به همین دلیل اسبش را حرکت داد تا پیش اشکبوس برود.

طوس در میانه سپاه عصبانی شد و اسبش را حرکت داد تا در مقابل اشکبوس بجنگد.

تایید

در کدام گزینه یک واژه «ممال» وجود دارد؟ (1 نمره)

یکی تیر زد بر بر اسب اوی

بزد بر بر و سینه اشکبوس

نبینم همی جز افسوس و مزیح

تهمتن بدو گفت بر خیره خیر

تایید

واژه های گرد، ستوه، سپردن، هماورد» به ترتیب، یعنی ................. (1 نمره)

دلیر، خسته، واگذاری، گروه

پهلوان، استواری، طی کردن، حریف

دلیر، درمانده، واگذاری، حریف

پهلوان، رنجور، طی کردن، رقیب

تایید

در کدام گزینه دو حرف اضافه برای یک متمم وجود دارد؟ (1 نمره)

بدو گفت رستم که ای پهلوان / نو آیین و نوساز و فرخ جوان

سپه را ز زابل به ایران کشید / به نزدیک شهر دلیران کشید 4

کمان به زه را به بازو فکند / به بند کمر بر بزد تیر چند

بخندید رستم ز اسفندیار / بدو گفت سیر آیی از کارزار

تایید

در کدام گزینه معنی بیت زیر به درستی آمده است؟

دلیری کجا نام او اشکبوس / همی برخروشید برسان کوس

(1 نمره)

دلیری که نامش اشکبوس بود صدای خروشیدن طبل جنگی را هم بلند کرد.

آن دلیری که مانند طبل جنگی می خروشد کجا می تواند نامش اشکبوس باشد؟

دلیری که نامش اشکبوس بود، مانند طبل جنگی نعره می کشید

اشکبوس کجا می تواند نام دلیر بر خود بگذارد. در حالی که رستم مثل طبل جنگی می خروشد؟

تایید

املای کدام گروه واژه ها، همگی درست است؟ (1 نمره)

ورطه و مهلکه - بیغوله و ویرانه - غرامت و مصادره - هازم و محتاط

زه و وتر - خزلان و مذلت - ذوالنون مصری - زحل و بهرام

تقریظ و ستودن - وقب حیوان - فرقت و وصلت ۔ محنت و طرب

لئیمی و فرومایگی - نقض عهد - ستوه و ملول - رشک و قبطه

تایید

مفهوم کلی کدام گزینه نادرست است؟ (1 نمره)

غمی شد ز پیکار دست سران: خسته شدن بر اثر جنگ

ز قلب سپاه اندر آشفت طوس: عصبانیت

نماند ایچ با روی خورشید رنگ: ابری بودن آسمان

بیامد که جوید ز ایران نبرد: عزم جنگ کردن

تایید

کدام پهلوان در داستان «رستم و اشکبوس، صحنه نبرد را ترک کرد و از جنگ روی برگرداند؟ (1 نمره)

کاموس

هجیر

تهمتن

رهام

تایید

معنی و مفهوم بیت «مرا مادرم نام مرگ تو کرد/ زمانه مرا پتک ترگ تو کرد، چیست؟ (1 نمره)

مادرم مرا برای مردن به دنیا آورده و روزگار همچون پتکی بر سر همه فرود می آید.

مادرم اسمم را «مرگ تو» گذاشته و سرنوشت تو آن است که به دست من کشته شوی.

مادرم نامم را «مرگ اشکبوسه نهاده است و روزگار پنکی است که بالاخره تو را از پای در می آورد.

«مرگ اشکبوس، نامی است که مادرم بر من گذاشته است. حتی اگر با پتک روزگار را در هم بکوبی

تایید

در کدام عبارت آرایه اغراق، وجود دارد؟ (1 نمره)

برآمد ز هر دو سپه بوق و کوس

همی گرد رزم اندر آمد به ابر

همی بر خروشید برسان کوس

بیامد که جوید ز ایران نبرد

تایید

«درختی است که چوب سیاه رنگ آن سخت و صیقل پذیر است - صمغی زردرنگ که از نوعی سرو کوهی گرفته می شد - درختی بسیار سخت، محکم و صاف که از چوب آن تیر و نیزه می ساختند.» به ترتیب، معنی واژگان کدام گزینه است؟ (1 نمره)

آبنوس، شست، خدنگ

خدنگ، سندروس، آبنوس

خدنگ، سندرو، چوبه

آبنوس، سندروس، خدنگ

تایید

در میان کلمات زیر، املای چند واژه غلط است؟

خدنگ و آبنوس - ساعد و بازو - صمغ صندروص - بوق و شیپور - رقیب و هماورد - فصوص و مزیح - طبل و دهل - زجر و آزار - شست کمان داری

(1 نمره)

یک

دو

سه

چهار

تایید

با توجه به داستان «نبرد رستم و اشکبوس، کدام گزینه نادرست است؟ (1 نمره)

رستم کاموس را با یک تیر الماس پیکان از جنس چوب خدنگ می کشد.

فرماندهی سپاه ایران در این نبرد بر عهده طوس است

رستم ابتدا در این نبرد حاضر نیست و وقتی به میدان می رسد پیاده به نبرد می پردازد.

در این نبرد کیخسرو پادشاه ایران است و افراسیاب پادشاه توران

تایید

گروه های اسمی مشخص شده در بیت زیر به ترتیب چه نقشی دارند؟

به جمشید بر تیره گون گشت روز / همی کاست زو فر گیتی فروز

(جمشید-تیره گون- روز)

(1 نمره)

مسند- متمم-نهاد

متمم-مسند- نهاد

نهاد-متمم- مسند

نهاد- مسند-متمم

تایید

مفهوم کدام مصراع در برابر آن نادرست نوشته شده است؟ (1 نمره)

مرا مادرم نام مرگ تو کرد: تهدید

که رهام را جام باده است جفت: تحسین

بپیچید زو روی و شد سوی کوه: فرار

تنی لرز لرزان و رخ سندروس: ترس

تایید

واژه های «ترگ، گبر، پتک، بارگی» به ترتیب در کدام گزینه درست معنا شده اند؟ (1 نمره)

نوعی جامه جنگی، کلاه خود، آهن کوب، باره

نوعی جامه جنگی، خفتان، زره فولادین، باره

کلاه خود، خفتان، چکش بزرگ فولادین، اسب

کلاه جنگی، آهن کوب، چگش بزرگ فولادین، اسب

تایید

در این داستان تهمتن لقب کیست؟ (1 نمره)

رستم

اشکبوس

رهام

کشانی

تایید

در کدام بیت معنای یکی از کلمات، نادرست نوشته شده است؟ (1 نمره)

کشانی بدو گفت: با تو سلیح / نبینم همی جز فسوس و مزیح (سلیح: افزار جنگ / فسوس:تاسف)

برآهیخت رهام گرز گران / غمی شد زپیکار دست سران (برآهیخت: برکشید و بالا آورد/ غمی: خسته)

همه تیغ و گرز و کمند آورید / به ایرانیان تنگ و بند آورید (کمند: تسمه و طناب / تنگ: دوال و کمند)

تو قلب سپه را به آیین بدار / من اکنون پیاده کنم کارزار (قلب: مرکز و میانه سپاه /کارزار: پیکار)

تایید