آزمون فارسی نوبت دوم به صورت دیجی فرم

۱. معنی کلمات زیر را بنویسید

رطب -معلّق -نفوذ -ابداع- مژده- پایداری -خطّه -تعلیم

۲. برای هر کلمه یک هم خانواده بنویسید.

منتقل -جاهل- صید -علم- لطف -شوق- مظلوم -اجتماع

۳. متضاد کلمات زیر را بنویسید

مجازی- واپسین -وحشی -تهی -باطل- جنوب -ویران -خاموش

۴. معنی شعر های زیر را بنویسید

الف-ای موش لوس یک غازی\ با دم شیر می کنی بازی

ب-دانا چون طبله عطار است و نادان چون طبل غازی

ج-رودها از خود نه طغیان میکنند \آنچه می‌گویم ما آن میکنند

د-یک قطره از دل من بر روی دفتر افتاد

۵. شعر های زیر را کامل کنید

الف-مرا توفیق ده تا حمد خوانم \           .........................‌‌‌‌‌‌‌

ب-.....................\ که بهره ندارد ز دانش بسی

ج-چو امیدش به حق بود آن کبوتر\       .............‌‌‌‌‌ ...............‌‌‌‌‌‌‌‌‌......

د-.............................\که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را

۶. مفهوم مثل های زیر را در یک جمله بنویسید.

الف-رطب خورده منع رطب کی کند

ب-از هر دست بدهی از همان دست میگیری

۷. معنا و مفهوم واژه ها و جملات زیر را بنویسید

الف-کسی که میدود..........

ب-گلزار.........‌

ج-سراسر...‌‌‌‌‌.....

د-کسی که به راحتی خسته نمی‌شود....‌

ه-خودباور.......

ی-روزنامه...‌‌‌‌‌.....

۸. نمودار جمله زیر را بنویسید

سمانه کتاب های زیادی را از کتاب فروشی خرید

۹. جاهای خالی را با کلمات( آخر -اما -زیرا- سپس- و )پر کنید.

الف-کودکان بیشتر از همه آسیب می بینند .......... نمی توانند به تنهایی با رنج ها و مشکلات مبارزه کنند

ب-پزشکان بسیاری برای او آوردند ....... آنها نتوانستند او را درمان کنند

ج.سیب زمینی های پخته شده را پوست می کنید ........... آنها را کاملاً می کوبید تا به شکل خمیر درآید

د. دکتر به سرعت خود را به بالین او رساند ....... پس از معاینه دستور داد دارو تهیه کنند

ه. در ......... نمک و شیر را به بقیه مواد اضافه می کنیم و آنها را مخلوط می کنید.

۱۰. در متن زیر ۱۲ غلط املایی وجود دارد آنها را پیدا کنید و شکل صحیح آنها را بنویسید

معلم با پخش تساویر زیبایی به مهتاب خوش آمد گفت. او به کشف چیز های ناشناخته علاغه بسیاری داشت و از نادانی و جهل گریزان بود. هرچه از ایشان در نضرم ناپسند آمد از آن پرهیز کردم. مطمعن باش که خداوند اراده کرده که خرّمشهر آزاد بشود. کودکان یا در کوچه و بازار سرگردانند یا آتش ذوق و قریهه ی آنها در کنج خانه ها خاموش می شود. هر چی به روز ورود آن مهمان مهربان نزدیک می‌شدیم طپش قلب ها تندتر می شد. روزگار به سختی می‌گزشت و چاره‌ای جز بردباری نبود. در شهری بازرگان سروتمندی بود که طوطی زیبا و شیرین زبانی داشت. مردی ماحیگیر حکیم را دید و از کار او تعجّب کرد. پسر جان اگر تو الاق را ندیده ای چطور نشانه هایش را داری. در اوایل بهار هوا لتیف و دلنشین می شود دشت ها جامه ی سبز می پوشند. خورشید از پس ابر خاکستری نگاهی انداخت و از دیدن منظره طبیئت بهار لذّت ببرد.