مسابقه قرآنی به صورت دیجی فرم

دوستی ما با یک فحش آبدار شروع شد. یک فحش دیگه هم آماده کرده بودم که هر جوابی داد دوباره فحشش بدم. اما فقط نگاهم کرد و گفت : سلام رفیق... 6 سال باهم دوست صمیمی بودیم . یک دفترچه داشت که بعضی وقتها یواشکی توش چیز مینوشت . خیلی سعی کردم سر در بیارم، اما نشد. حالا دیگه دوستی ما تموم شده. الان من اینجام ، سر قبر سعید ، دوست صمیمی ام . و دفترچه سعید الان توی دستمه . تو وصیت نامه اش نوشته که دفترچه ش رو بدهند به من. نمیدونستم تو این سن وصیت نامه هم داشته . سعید ! خیلی مَردی . الان من باید جای تو مُرده باشم. اگه منو از جلوی ماشین هل نداده بودی، الان من جای تواینجا خوابیده بودم . خیلی مَردی رفیقِ فداکار من. این عکس یک صفحه از اون دفترچه است. انگار سعید هر جزئی از قرآن که میخونده با ترجمه میخونده و بعد هم یک چیزایی یادداشت میکرده . دنبال اینم که ببینم سعید این چیز ها رو به ترتیب با خوندن کدوم ایه ها نوشته . میخوام مثل رفیق عزیزم زندگی کنم . مثل سعید. (5 نمره)